09199541380
virastpub@gmail.com
LinkedIn
Instagram
LOGO
  • خانه
  • خدمات ما
    • انواع چاپ کتاب
    • تبدیل پایان نامه به کتاب
    • مشاوره نگارش کتاب
    • مشاوره چاپ کتاب
    • ترجمه کتاب
    • ویراستاری علمی و ادبی
    • اخذ مجوز چاپ کتاب از فرهنگ و ارشاد
    • اخذ فیپا
    • اخذ شابک از خانه کتاب و درخواست شابک
    • تایید محتوا و تایپ تخصصی کتاب
    • طراحی جلد کتاب
  • صفحه آرایی کتاب
  • ارسال اثر
  • مراحل چاپ کتاب
  • نشر خارجی
  • کتاب های منتشر شده
  • فروشگاه
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • مقالات
محصول با موفقیت به سبد خرید شما اضافه شد

سبد خرید

چاپ کتاب جبر مرگ زندگیست

چاپ کتاب رمان جبر مرگ، زندگیست

دی 27, 1401virastpubادبیات, چاپ کتاب در شهرهای ایران, کتاب های منتشر شده

چاپ کتاب رمان جبر مرگ، زندگیست

باربد سبوحی

 

کتاب جبرِ مرگ، زندگیست نوشته ی:باربد سبوحی

چاپ کتاب رمان

معرفی کتاب جبرِ مرگ، زندگیست

درست در یک زمستان سرد و بارانی که قبلش اتفاقاً هوهوی باد هم در هوا پیچیده بود، همه‌چیز شروع شد، و یادم می‌آید آن روز از آن روزهایی بود که اگر حس و حالش را داشتم حتماً روی میز و صندلی دو نفره کوچک و رنگی‌ام که پارچه‌های رویش سوغاتی‌هایی از ایران بودند و به انسان حس سرزندگی می‌دادند، می‌نشستم و رایگان به تابلوی نقاشی شده در آسمانی که انواعی از طیف‌های رنگ آبی با حالت‌های پیچ‌خورده‌ای در هم، که حجم ابرها را تشدید کرده بود نگاه می‌کردم و به آرامی قهوه‌ام را می‌نوشیدم و به برگ‌ها و قطرات باران خیره می‌شدم و البته شاید مانند هزاران آدم دیگر، عکسی از صحنه‌ی پشت پنجره می‌گرفتم و در شبکه‌های اجتماعی‌ام به اشتراک می‌گذاشتم تا نظر مخاطبینم را جلب کنم و در آخر هم به نظر دادن دیگران ختم می‌شد.

چاپ کتاب رمان

همه این‌ها برایم جالب بود، هم دیدن صندلی چوبی و بامزه‌ام در پشت پنجره‌ای که هوایی گرفته را نشان می‌داد و هم کوسن‌ها و هم رومیزی رنگارنگِ روی میزم که گلدان مصنوعی‌ای روی آن قرار گرفته بود تا طبیعی جلوه کند؛ و در کنار همه این‌ها نوشیدن قهوه و به قول ایتالیایی‌ها: شیرینی و لذتِ انجام ندادنِ کاری در لحظه و صدالبته فکر نکردن به چیزی از همه جذاب‌تر بود… .

در بخشی از کتاب جبرِ مرگ، زندگیست می‌خوانیم:

عجیب است…

حس عجیبی است… نمی‌دانم چه شد که بعد از مدت‌ها قلم قفل کرده و زمین‌خورده‌ام باری دگر بلند شد؛ نمی‌دانم شاید کلید فولادینِ درد جهان قفل قلمم را گشود و فریادهای دلم دست قلمم را گرفت، اما به هر جهت او مرده بود، اما زنده گشت و بدین گونه بارها مرده و زنده خواهم شد و از عجایب سر تیتر روزنامه‌ها می‌گردم.

چاپ کتاب رمان

ازین شهرت که بگذریم:

او…احساس گیجی دارد…دنبال حوادث است! همه‌جا را با ذهنی پر از سؤال می‌گردد و نگاه می‌کند و حس می‌کند قطعه‌ای جدا گشته است…پر است از تهی‌ها و حرکاتش هنوز آهسته است و بوی سرگردانی دارد و با قصدی، بلند می‌شود که سرش گیج می‌رود و تراوشات چرت ذهنیاش مرور می‌شود.

اما؟ چه کسی او را بلند می‌کند؟

قلم را من…

انسان بی‌جان را چه کس؟

کماکان قلبش به تپش میفتد و نفس‌ها آرام‌آرام جان می‌گیرند و اشکش سرازیر می‌شود؛ آرام سرش را به کاغذ نزدیک می‌کند و با نگرانی اولین قدم‌هایش را برمی‌دارد و به این‌گونه به آرامی، آن مرده، حالی میابد و حرکاتش رنگ و بوی سرعت به خود می‌گیرند… .

کمی نمی‌گذرد که می‌خواهد خودش را پیدا کند و کم کم حرکاتش تندتر می‌شود و آن کوفتگی ثابت بودن در بستر بی‌هدفی و یکرنگی؛ و بی‌ثمر بودن‌ها را از بدن خود خارج می‌کند و اندکی بعد فقط می‌دود و می‌دود و در این صحرای سفید کاغذ دنبال آبادی‌هایی از جنس آشنایی و هدفمندی می‌گردد و هر بار این صحنه من را به یاد تشنه‌ای که در کویری داغ و بی‌انتها به دنبال آب و آبادی‌هایی که برای بقا می‌دود، می‌اندازد.

چاپ کتاب رمان

و او همچنان می‌دود اما خود را پیدا نمی‌کند و سرابی بیش از آینده‌ها درنمی‌یابد.

بی‌وقفه با امید به هر دری میزند تا قفل یک در از درهای امیدبخش را باز کند و شکی ندارد بالاخره یکی را بازخواهد کرد، و می‌دود تا مطمئن شود، امیدش ناامید و هدفش بی‌ثمر نمی‌گردد.

جالب است در این راه مرکب و اسبی پر جان می‌یابد و خود را به آن می‌رساند و این بار سریع‌تر می‌دود و به هر سویی با کنجکاوی شتاب می‌کند و چنان عنان اسب را دستان تازه جان گرفته‌اش چسبیده است که انگار کودک گوشه لباسِ مادرش را…

گویی می‌داند سوار اقبال خود گشته است و برایش می‌جنگد و آن را تیمار می‌کند و خستگی‌هایش را شاداب می‌کند و آن را به کار می‌گیرد و گویی فقط آن را دارد و از خودش بی‌خود است.

مرکب و مرده مثالی است از ما، از مایی بی‌جان و بی فهم که بی‌هیچ دیدگاهی و ذهنی خالی، آرام‌آرام پرتوی از نور عنایت ازلی، هستی ما را زنده می‌کند و تولدی دوباره در بطن وجودی‌مان رخ می‌دهد و بی‌اختیار در سرای هستیِ دوار شروع به حرکت می‌کنیم و می‌تازانیم بی‌خبر از آن‌که شاید هدف بی‌هدفی است و راه بی‌انتها!

چاپ کتاب رمان

فهرست کتاب جبرِ مرگ، زندگیست

روز مردگی

دیدار با آینده

مسخ

راوی داستان

کما

…

چاپ کتاب رمان

مشخصات کتاب جبرِ مرگ، زندگیست

نام کتاب جبرِ مرگ، زندگیست
مولف باربد سبوحی
ناشر چاپی ویراست
سال انتشار ۱۴۰۱
قیمت نسخه چاپی  ۹۰۰۰۰ تومان
تعداد صفحات ۱۲۲
زبان فارسی
شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۹۸۲-۴۸-۲
موضوع کتاب رمان
قیمت نسخه الکترونیک
به زودی

 

برچسب ها: چاپ کتاب جبر مرگ زندگیست, چاپ کتاب رمان, چاپ کتاب رمان با تیراژ پایین, چگونه رمان چاپ کنیم, چگونه رمانم رو چاپ کنم, چگونه کتاب داستانم رو چاپ کنم
پست قبلی چاپ کتاب با تیراژ کم پست بعدی کتاب کنترل وزن با قدرت کلمات

نوشته‌های تازه

  • معرفی کتاب ماموریت یک قهرمان اثر دونالد میلر
  • رویکردهای مدیریتی در تحولات ساختاری قوه قضائیه
  • فراسوی مدیریت دانش (آنچه هر رهبری باید بداند)
  • اصول بازرسی و تعمیر مبدل‌های حرارتی
  • باکتری شناسی ۱(باکتری های گرم مثبت)

💠 تماس با ما:

📧  virastpub@gmail.com
📱  09199541380
“واتساپ و تلگرام فعال است“

🌟 ما را دنبال کنید:

Instagram
کلیه حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به انتشارات ویراست می باشد.